معنی فارسی contemplatingly
B1به صورت تأملآمیز، با توجه و نگرش عمیق.
In a manner that indicates serious consideration.
- ADVERB
example
معنی(example):
او قبل از اینکه تصمیم بگیرد از سر تأمل با او صحبت کرد.
مثال:
He spoke to her contemplatingly before making a decision.
معنی(example):
او به افق به صورت تأملآمیز نگاه کرد.
مثال:
She gazed at the horizon contemplatingly.
معنی فارسی کلمه contemplatingly
:
به صورت تأملآمیز، با توجه و نگرش عمیق.