معنی فارسی contemporise

B1

معاصر کردن، تغییر داده یا به روز کردن متونی که متعلق به زمان‌های گذشته هستند.

To make something contemporary; to update or modernize.

example
معنی(example):

ما باید این متن قدیمی را برای مخاطبان مدرن معاصر کنیم.

مثال:

We need to contemporise this old script for modern audiences.

معنی(example):

کارگردان تصمیم گرفت نمایش کلاسیک را معاصر کند.

مثال:

The director decided to contemporise the classic play.

معنی فارسی کلمه contemporise

: معنی contemporise به فارسی

معاصر کردن، تغییر داده یا به روز کردن متونی که متعلق به زمان‌های گذشته هستند.