معنی فارسی contextualised
B2قرار دادن یک ایده یا مفهوم در بافت مناسب برای فهم بهتر آن.
Placed in context, especially for better understanding.
- verb
verb
معنی(verb):
To place something or someone in a particular context.
example
معنی(example):
تحقیق به گونهای در بافت مختلف فرهنگها قرار داده شد.
مثال:
The research was contextualised to reflect different cultures.
معنی(example):
او دیدگاه زمینهدار از موضوع را ارائه داد.
مثال:
She presented a contextualised view of the topic.
معنی فارسی کلمه contextualised
:
قرار دادن یک ایده یا مفهوم در بافت مناسب برای فهم بهتر آن.