معنی فارسی contrabandage
B1عملیات قاچاق کالا، منتقل کردن غیرقانونی کالاهای ممنوعه.
The act of smuggling prohibited goods across borders.
- NOUN
example
معنی(example):
مقامات بر روی قاچاق کالا در مرزها فشار آوردند.
مثال:
The authorities cracked down on contrabandage at the borders.
معنی(example):
او به خاطر درگیری در فعالیتهای قاچاق کالا دستگیر شد.
مثال:
He was arrested for his involvement in contrabandage activities.
معنی فارسی کلمه contrabandage
:
عملیات قاچاق کالا، منتقل کردن غیرقانونی کالاهای ممنوعه.