معنی فارسی contourne
B1دور زدن، در امان ماندن از موانع یا قواعد به شیوهای زیرکانه.
To bypass or evade obstacles, rules, or difficulties.
- VERB
example
معنی(example):
ما مجبور بودیم موانع را در مسیر پیادهرویمان دور بزنیم.
مثال:
We had to contourne the obstacles on the path during our hike.
معنی(example):
برای دور زدن قوانین، او یک راهحل هوشمندانه پیدا کرد.
مثال:
To contourne the rules, he found a clever loophole.
معنی فارسی کلمه contourne
:
دور زدن، در امان ماندن از موانع یا قواعد به شیوهای زیرکانه.