معنی فارسی contradictoriness
B1تناقض به معنای وجود اختلاف یا تضاد در اظهارات یا افکار است.
The quality of being contradictory.
- NOUN
example
معنی(example):
تناقض در اظهارات او باعث شد تا اعتماد به او دشوار باشد.
مثال:
The contradictoriness of his statements made it difficult to trust him.
معنی(example):
تناقض میتواند در مباحثات ناامیدکننده باشد.
مثال:
Contradictoriness can be frustrating in debates.
معنی فارسی کلمه contradictoriness
:
تناقض به معنای وجود اختلاف یا تضاد در اظهارات یا افکار است.