معنی فارسی contradistinctively
B1به صورت متضاد و متفاوت، برای نشان دادن تمایز بین دو یا چند چیز.
In a manner that highlights the distinct differences between two or more things.
- ADVERB
example
معنی(example):
این دو نقاشی به صورت متضاد توصیف شدند تا تفاوتهایشان را برجسته کنند.
مثال:
The two paintings were described contradistinctively to highlight their differences.
معنی(example):
او نظریهها را به صورت متضاد توضیح داد تا دیدگاههای متضاد آنها را روشن کند.
مثال:
He explained the theories contradistinctively to clarify their opposing views.
معنی فارسی کلمه contradistinctively
:
به صورت متضاد و متفاوت، برای نشان دادن تمایز بین دو یا چند چیز.