معنی فارسی contraptious
C2خصوصیتی که به طور عمدی پیچیده و دشوار است، اغلب بگونهای که دیگران را سردرگم کند.
Characterized by being complicated or intricate, often to confuse others.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او نگرش پیچیدهای داشت که مباحثهها را دشوار میکرد.
مثال:
She had a contraptious attitude that made discussions difficult.
معنی(example):
نظرات پیچیده او غالباً به سوء تفاهمها منجر میشد.
مثال:
His contraptious remarks often led to misunderstandings.
معنی فارسی کلمه contraptious
:
خصوصیتی که به طور عمدی پیچیده و دشوار است، اغلب بگونهای که دیگران را سردرگم کند.