معنی فارسی contravariant
B1در ریاضی و علوم کامپیوتر، نوعی از متغیرها که تغییرات در وضعیت سیستم را بهگونهای متفاوت از نوعهای متعارف تحت تاثیر قرار میدهد.
Referring to a type or variable that behaves inversely to a given transformation, especially in mathematics and type theory.
- OTHER
example
معنی(example):
در ریاضی، یک بردار متضاد تحت تبدیلها بهطور متفاوتی رفتار میکند.
مثال:
In math, a contravariant vector behaves differently under transformations.
معنی(example):
انواع متضاد در نظریه نوع برای مدیریت نمایندگیهای متفاوت دادهها مفید هستند.
مثال:
Contravariant types are useful in type theory to manage varying data representations.
معنی فارسی کلمه contravariant
:
در ریاضی و علوم کامپیوتر، نوعی از متغیرها که تغییرات در وضعیت سیستم را بهگونهای متفاوت از نوعهای متعارف تحت تاثیر قرار میدهد.