معنی فارسی convenery

B1

نظم و ترتیب حاکم بر یک جلسه یا رویداد.

The arrangement or organization of a meeting or event.

example
معنی(example):

ترتیب جلسه به‌خوبی سازمان‌دهی شده بود.

مثال:

The convenery of the meeting was well organized.

معنی(example):

شرکت‌کنندگان ترتیب رویداد را ستایش کردند.

مثال:

Participants praised the convenery of the event.

معنی فارسی کلمه convenery

: معنی convenery به فارسی

نظم و ترتیب حاکم بر یک جلسه یا رویداد.