معنی فارسی convenably
B1بهراحتی و به شیوهای که راحت و آسان باشد.
In a manner that is convenient or suitable for someone.
- ADVERB
example
معنی(example):
نرمافزار جدید بهراحتی روی هر دستگاهی قابل نصب است.
مثال:
The new software can be installed conveniently on any device.
معنی(example):
او مبلمان را به گونهای بهراحتی چید تا دسترسی آسانتر باشد.
مثال:
She arranged the furniture conveniently for easier access.
معنی فارسی کلمه convenably
:
بهراحتی و به شیوهای که راحت و آسان باشد.