معنی فارسی convell

B1

فراخواندن یا به حرکت واداشتن، معمولاً به دلیل فوریت.

To compel or urge someone to take action.

example
معنی(example):

تغییر ناگهانی در سیاست به نظر می‌رسید تیم را به عمل وادار کند.

مثال:

The sudden change in policy seemed to convell the team into action.

معنی(example):

او از فوریت وضعیت برای واداشتن او به تصمیم‌گیری استفاده کرد.

مثال:

He used the urgency of the situation to convell her to make a decision.

معنی فارسی کلمه convell

: معنی convell به فارسی

فراخواندن یا به حرکت واداشتن، معمولاً به دلیل فوریت.