معنی فارسی conventicular
B1وابسته به کنونتیکلز، مرتبط با نشستهای مخفی و غیررسمی، به ویژه در زمینه مذهبی.
Pertaining to or characteristic of conventicles or secret religious meetings.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جمعآوریهای کونویکتیکولار به خاطر محرمانه بودن و انحصاری بودن شناخته میشدند.
مثال:
The conventicular gatherings were known for their secrecy and exclusivity.
معنی(example):
طرز فکر کونویکتیکولاری او را از دیگران متمایز کرد.
مثال:
Her conventicular way of thinking set her apart from others.
معنی فارسی کلمه conventicular
:
وابسته به کنونتیکلز، مرتبط با نشستهای مخفی و غیررسمی، به ویژه در زمینه مذهبی.