معنی فارسی conventing

B1

عمل جمع شدن برای بحث کردن یا تبادل نظر، به ویژه در یک محیط غیررسمی یا مذهبی.

The act of gathering for discussion or exchange of ideas, often in an informal or religious context.

example
معنی(example):

این گروه برای بحث در مورد باورهای مشترک خود گرد هم آمده است.

مثال:

The group is conventing to discuss their shared beliefs.

معنی(example):

در حین برگزاری کنونت، آنها تجربیات و بینش‌های خود را به اشتراک گذاشتند.

مثال:

While conventing, they shared experiences and insights.

معنی فارسی کلمه conventing

: معنی conventing به فارسی

عمل جمع شدن برای بحث کردن یا تبادل نظر، به ویژه در یک محیط غیررسمی یا مذهبی.