معنی فارسی convergement

B2

تقارب، فرایند یا حالت نزدیک شدن یا ادغام دو یا چند چیز.

The process or state of approaching or merging into one another.

example
معنی(example):

تقارب ایده‌ها به یک بحث محصولی منجر شد.

مثال:

The convergement of ideas led to a productive discussion.

معنی(example):

تقارب فرهنگ‌های مختلف به جامعه غنا می‌بخشد.

مثال:

The convergement of different cultures enriches the community.

معنی فارسی کلمه convergement

: معنی convergement به فارسی

تقارب، فرایند یا حالت نزدیک شدن یا ادغام دو یا چند چیز.