معنی فارسی conversantly
B1به صورت ارتباطی یا گفتگویی و در جایی که تبادل نظر یا اطلاعات به طور غیررسمی اتفاق میافتد.
In a way that is characterized by conversation or dialogue.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به طور گفتگویی کتاب را در کافی شاپ بحث کردند.
مثال:
They conversantly discussed the book at the café.
معنی(example):
سخنرانی به طور گفتگویی ارائه شد و فهم آن آسان بود.
مثال:
The lecture was delivered conversantly, making it easy to understand.
معنی فارسی کلمه conversantly
:
به صورت ارتباطی یا گفتگویی و در جایی که تبادل نظر یا اطلاعات به طور غیررسمی اتفاق میافتد.