معنی فارسی convictive

B1

که به محکومیت منجر می‌شود، در اشاره به شواهد یا استدلال‌های قانع کننده.

Leading to conviction; pertaining to evidence or reasoning that is compelling.

example
معنی(example):

شواهد محکمه‌پسند ارائه‌شده در دادگاه غیرقابل انکار بود.

مثال:

The convictive evidence presented at the trial was undeniable.

معنی(example):

استدلال‌های او آنقدر قانع‌کننده بود که هیئت منصفه چاره‌ای جز موافقت نداشت.

مثال:

Her arguments were so convictive that the jury had no choice but to agree.

معنی فارسی کلمه convictive

: معنی convictive به فارسی

که به محکومیت منجر می‌شود، در اشاره به شواهد یا استدلال‌های قانع کننده.