معنی فارسی convictment
B1محکومیت، نتیجه محاکمهای که در آن شخصی به خاطر جرمی به مجازات محکوم میشود.
The act or process of convicting someone, especially in a court of law.
- NOUN
example
معنی(example):
محکومیت پس از یک محاکمه طولانی دریافت شد.
مثال:
The convictment was received after a lengthy trial.
معنی(example):
محکومیت او نحوه دیدگاه جامعه را نسبت به او تغییر داد.
مثال:
His convictment changed how the community viewed him.
معنی فارسی کلمه convictment
:
محکومیت، نتیجه محاکمهای که در آن شخصی به خاطر جرمی به مجازات محکوم میشود.