معنی فارسی coolingly

B2

به صورت خنک و دلپذیر، اشاره به ویژگی یخ‌زده یا آرام‌بخش.

In a manner that provides a refreshing or cooling effect.

example
معنی(example):

وزش نسیم به آرامی بر خنکی مهمانان در مهمانی افزود.

مثال:

The breeze blew coolingly, refreshing everyone at the party.

معنی(example):

آن‌ها از جو خنک در باغ سایه‌دار لذت بردند.

مثال:

They enjoyed the coolingly atmosphere of the shaded garden.

معنی فارسی کلمه coolingly

: معنی coolingly به فارسی

به صورت خنک و دلپذیر، اشاره به ویژگی یخ‌زده یا آرام‌بخش.