معنی فارسی coolingness

B1

خصوصیت یا حالت خنکی، معمولاً به منظور راحتی و آسودگی.

The quality or state of being cool, particularly referring to temperature.

example
معنی(example):

سایه، درجه خنکی را ایجاد کرد که روز گرم را قابل تحمل کرد.

مثال:

The coolingness of the shade made the hot day bearable.

معنی(example):

او از خنکی آب در یک روز گرم تابستان لذت برد.

مثال:

She enjoyed the coolingness of the water on a hot summer day.

معنی فارسی کلمه coolingness

: معنی coolingness به فارسی

خصوصیت یا حالت خنکی، معمولاً به منظور راحتی و آسودگی.