معنی فارسی cooruptibly

B1

به نشانه فساد یا فاسد بودن در رفتار یا عمل استفاده می‌شود.

In a manner that indicates corruption or moral degradation.

example
معنی(example):

او زمانی که رشوه‌ای به او پیشنهاد شد، به طرز فاسد عمل کرد.

مثال:

He acted coorruptibly when offered a bribe.

معنی(example):

این معامله به طرز فاسد انجام شد که همه را شوکه کرد.

مثال:

It was a cooruptibly done deal that shocked everyone.

معنی فارسی کلمه cooruptibly

: معنی cooruptibly به فارسی

به نشانه فساد یا فاسد بودن در رفتار یا عمل استفاده می‌شود.