معنی فارسی coorieing
B1فعالیت جمع شدن و راحت گذراندن زمان با دیگران.
The act of snuggling or curling up, often in a cozy environment.
- VERB
example
معنی(example):
آنها شب را روی کاناپه جمع شدند.
مثال:
They spent the evening coorieing on the couch.
معنی(example):
جمع شدن با یک کتاب خوب، بهترین راه برای آرامش من است.
مثال:
Coorieing with a good book is my favorite way to relax.
معنی فارسی کلمه coorieing
:
فعالیت جمع شدن و راحت گذراندن زمان با دیگران.