معنی فارسی coprincipate
C1حالت یا شرایطی که در آن دو فرد بهطور مشترک بر یک ساختار حکومت یا سازمان کنترل دارند.
A system where two individuals jointly govern or lead.
- NOUN
example
معنی(example):
نائبالسلطنه برای اطمینان از رهبری برابر تأسیس شد.
مثال:
The coprincipate was established to ensure equal leadership.
معنی(example):
در یک نائبالسلطنه، قدرت بین دو رهبر تقسیم میشود.
مثال:
In a coprincipate, power is shared between two leaders.
معنی فارسی کلمه coprincipate
:
حالت یا شرایطی که در آن دو فرد بهطور مشترک بر یک ساختار حکومت یا سازمان کنترل دارند.