معنی فارسی coprisoner
B1هم زندانی، شخصی که در یک زندان با شخص دیگری همزندانی است.
A person who shares a prison with another.
- NOUN
example
معنی(example):
او یک هم زندانی داشت که سلولش را با او به اشتراک گذاشت.
مثال:
He had a coprisoner who shared his cell.
معنی(example):
هم زندانی مشخص شد که یک دوست مورد اعتماد است.
مثال:
The coprisoner turned out to be a trusted friend.
معنی فارسی کلمه coprisoner
:
هم زندانی، شخصی که در یک زندان با شخص دیگری همزندانی است.