معنی فارسی coquillage

B1

به معنای صدف‌ها یا اشیاء دریایی که در هنر و دکوراسیون استفاده می‌شوند.

Shells or sea objects used in art and decoration.

example
معنی(example):

کوکویج به طرز زیبایی بر روی میز نمایش قرار داده شده بود.

مثال:

The coquillage was beautifully arranged on the display table.

معنی(example):

آنها از کوکویج برای تزئین خانه ساحلی خود استفاده کردند.

مثال:

They used coquillage to decorate their beach house.

معنی فارسی کلمه coquillage

: معنی coquillage به فارسی

به معنای صدف‌ها یا اشیاء دریایی که در هنر و دکوراسیون استفاده می‌شوند.