معنی فارسی cordmaker

B1

کسی که رشته‌ها را می‌سازد یا تولید می‌کند.

A person who makes cords.

example
معنی(example):

یک سازنده رشته انواع مختلف رشته ها را تولید می کند.

مثال:

A cordmaker produces various types of cords.

معنی(example):

سازنده رشته مهارت خود را در نمایشگاه نشان داد.

مثال:

The cordmaker demonstrated his craft at the fair.

معنی فارسی کلمه cordmaker

: معنی cordmaker به فارسی

کسی که رشته‌ها را می‌سازد یا تولید می‌کند.