معنی فارسی corelates

B1

عمل مرتبط کردن یا نشان دادن رابطه بین داده‌ها.

A form of the verb 'corelate' used in the present tense.

example
معنی(example):

تحقیق جدید داده‌ها را به طور مؤثری مرتبط می‌کند.

مثال:

The new research corelates the data effectively.

معنی(example):

این مطالعه عوامل مختلف تأثیرگذار بر سلامت را مرتبط می‌کند.

مثال:

This study corelates various factors influencing health.

معنی فارسی کلمه corelates

: معنی corelates به فارسی

عمل مرتبط کردن یا نشان دادن رابطه بین داده‌ها.