معنی فارسی corelational
B1مرتبط با برقراری ارتباط یا رابطه بین دو یا چند چیز.
Pertaining to the establishment of relationships or connections between different entities.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مطالعه ارتباطی بینشهای ارزشمندی را ارائه داد.
مثال:
The corelational study provided valuable insights.
معنی(example):
آنها بر روی تحلیل دادههای ارتباطی برای این پروژه تمرکز کردند.
مثال:
They focused on corelational data analysis for this project.
معنی فارسی کلمه corelational
:
مرتبط با برقراری ارتباط یا رابطه بین دو یا چند چیز.