معنی فارسی coresidual
B1باقیمانده، چیزی که پس از فرایندی باقی میماند و ممکن است بر دیگر فرآیندها تأثیر بگذارد.
Relating to what remains after a process, often referring to effects or data.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اثرهای باقیمانده دارو غیرمنتظره بودند.
مثال:
The coresidual effects of the medication were unexpected.
معنی(example):
دادههای باقیمانده میتوانند بر نتایج نهایی مطالعه تأثیر بگذارند.
مثال:
Coresidual data can influence the final results of the study.
معنی فارسی کلمه coresidual
:
باقیمانده، چیزی که پس از فرایندی باقی میماند و ممکن است بر دیگر فرآیندها تأثیر بگذارد.