معنی فارسی corniform

B1

ساختاری که به شکل ذرت است.

Having the shape or form resembling corn.

example
معنی(example):

ساختار ذرت‌شکل منحصر به برخی از موجودات است.

مثال:

The corniform structure is unique to certain organisms.

معنی(example):

محققان الگوهای ذرت‌شکل را در سوابق فسیلی پیدا کردند.

مثال:

Researchers found corniform patterns in fossil records.

معنی فارسی کلمه corniform

: معنی corniform به فارسی

ساختاری که به شکل ذرت است.