معنی فارسی coronally
B1به صورت تاجی، به صورت عمودی در سمت جلو به عقب در بدن.
In a manner that relates to or resembles a crown shape.
- ADVERB
example
معنی(example):
ساختار به شکل تاجی متقارن است.
مثال:
The structure is coronally symmetrical.
معنی(example):
اسکن به شکلی تاجی گرفته شد تا دید بهتری فراهم شود.
مثال:
The scan was taken coronally for better visibility.
معنی فارسی کلمه coronally
:
به صورت تاجی، به صورت عمودی در سمت جلو به عقب در بدن.