معنی فارسی corradiating

B1

ساطع کردن یا انتشار نور یا گرما به شکل یکنواخت در همه‌جا.

The act of radiating or emitting energy in the form of waves.

example
معنی(example):

خورشید به خاطر ساطع کردن گرما و نور شناخته شده است.

مثال:

The sun is known for corradiating heat and light.

معنی(example):

در فیزیک، امواج ساطع شده می‌توانند الگوهای منحصربه‌فردی ایجاد کنند.

مثال:

In physics, corradiating waves can create unique patterns.

معنی فارسی کلمه corradiating

: معنی corradiating به فارسی

ساطع کردن یا انتشار نور یا گرما به شکل یکنواخت در همه‌جا.