معنی فارسی corridored
B1با راهروهایی طراحی شده است که به آسانی میتوان از آن عبور کرد.
Designed or provided with corridors for easier movement.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختمان برای راحتی در ناوبری با راهروها مجهز شده بود.
مثال:
The building was corridored for easy navigation.
معنی(example):
یک دفتر با راهروهای خوب به کارکنان کمک میکند تا سریعتر مسیر خود را پیدا کنند.
مثال:
A well-corridored office helps staff find their way around quickly.
معنی فارسی کلمه corridored
:
با راهروهایی طراحی شده است که به آسانی میتوان از آن عبور کرد.