معنی فارسی corrodent
B1خورنده به موادی اطلاق میشود که میتوانند پوست یا فلزات را خراب کنند.
A term referring to any substance that causes corrosion.
- NOUN
example
معنی(example):
فلز داده شده خورنده نشانههای زنگزدگی را نشان میدهد.
مثال:
The corrodent metal shows signs of rust.
معنی(example):
اثر خورنده میتواند با گذشت زمان ساختار را تضعیف کند.
مثال:
The corrodent effect can weaken the structure over time.
معنی فارسی کلمه corrodent
:
خورنده به موادی اطلاق میشود که میتوانند پوست یا فلزات را خراب کنند.