معنی فارسی corrosivity

B2

خاصیت و توانایی یک ماده برای ایجاد خوردگی بر روی مواد دیگر.

The ability of a substance to cause corrosion.

example
معنی(example):

خوی خوردگی اسید می‌تواند به فلز آسیب برساند.

مثال:

The corrosivity of the acid can damage metal.

معنی(example):

مواد مختلف در خوی خوردگی خود نسبت به مواد مختلف متفاوت هستند.

مثال:

Different substances vary in their corrosivity against various materials.

معنی فارسی کلمه corrosivity

: معنی corrosivity به فارسی

خاصیت و توانایی یک ماده برای ایجاد خوردگی بر روی مواد دیگر.