معنی فارسی corruptive
B1فاسدکننده، به چیزی اشاره دارد که فساد یا فرورفتگی اخلاقی میآورد.
Causing or tending to cause corruption.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تأثیرات فاسد میتوانند ارزشهای یک جامعه را نابود کنند.
مثال:
Corruptive influences can destroy a community's values.
معنی(example):
برخی از رفتارهای فاسد در سیاست اغلب نادیده گرفته میشوند.
مثال:
Certain corruptive behaviors are often overlooked in politics.
معنی فارسی کلمه corruptive
:
فاسدکننده، به چیزی اشاره دارد که فساد یا فرورفتگی اخلاقی میآورد.