معنی فارسی corruptor

B2

فاسدکننده، شخصی که موجب فساد دیگران می‌شود.

A person or entity that causes corruption.

example
معنی(example):

فاسدکننده بسیاری از سیاستمداران را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

The corruptor influenced many politicians.

معنی(example):

او به دلیل فعالیت‌های غیر اخلاقی‌اش به عنوان فاسدکننده شناخته شد.

مثال:

He was labeled a corruptor for his unethical practices.

معنی فارسی کلمه corruptor

: معنی corruptor به فارسی

فاسدکننده، شخصی که موجب فساد دیگران می‌شود.