معنی فارسی corruptress

B2

فاسدکننده زن، زنی که دیگران را به فساد می‌کشد.

A female who corrupts others.

example
معنی(example):

او به عنوان یک فاسدکننده در جامعه‌اش شناخته می‌شد.

مثال:

She was seen as a corruptress in her community.

معنی(example):

فاسدکننده رویدادها را به نفع خود دستکاری کرد.

مثال:

The corruptress manipulated events to her advantage.

معنی فارسی کلمه corruptress

: معنی corruptress به فارسی

فاسدکننده زن، زنی که دیگران را به فساد می‌کشد.