معنی فارسی couchant

B2 /ˈkaʊtʃənt/

وابسته به حالت خوابیده یا نشسته، مخصوصاً در مورد حیوانات.

Lying down, especially in a position of rest.

مکالمه با هوش مصنوعی آموزش زبان با فیلم

adjective

معنی(adjective):

(of an animal) Lying with belly down and front legs extended; crouching.

معنی(adjective):

Represented as crouching with the head raised.

example

معنی(example):

شیر خوابیده بود و روی چمن استراحت می‌کرد.

مثال:

The lion was couchant, resting on the grass.

معنی(example):

در هنر، یک تصویر خوابیده می‌تواند آرامش را منتقل کند.

مثال:

In art, a couchant figure can convey tranquility.

معنی فارسی کلمه couchant

وابسته به حالت خوابیده یا نشسته، مخصوصاً در مورد حیوانات.