معنی فارسی count for

B1

حساب کردن به منظور به دست آوردن تعداد یا مقدار یک چیز.

To calculate or determine the amount of something.

example
معنی(example):

من باید هزینه‌های این ماه را حساب کنم.

مثال:

I need to count for my expenses this month.

معنی(example):

آیا می‌توانی ساعات کارکرده را حساب کنی؟

مثال:

Can you count for the total hours worked?

معنی فارسی کلمه count for

: معنی count for به فارسی

حساب کردن به منظور به دست آوردن تعداد یا مقدار یک چیز.