معنی فارسی counter-balanced
B1به حالتی اطلاق میشود که در آن نتایج یا امتیازها به نحوی تنظیم شدهاند تا تأثیرات جانبدارانه کاهش یابند.
Balanced in such a way as to negate potential biases by making sure every group is represented equally.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
امتیازها در گروهها متوازن شده بودند.
مثال:
The scores were counter-balanced across the groups.
معنی(example):
رویکرد متوازنشده انصاف را در نتایج تضمین کرد.
مثال:
The counter-balanced approach ensured fairness in results.
معنی فارسی کلمه counter-balanced
:
به حالتی اطلاق میشود که در آن نتایج یا امتیازها به نحوی تنظیم شدهاند تا تأثیرات جانبدارانه کاهش یابند.