معنی فارسی counteracter
B1شخصی یا چیزی که به طور خاص بر شیئی یا ایدهای که به تنهایی وجود دارد، تأثیر میگذارد یا آن را معکوس میکند.
A person or thing that counteracts or opposes another.
- NOUN
example
معنی(example):
شخصیت مقابلهکننده در داستان در برابر شخصیت منفی اصلی ایستاد.
مثال:
The counteracter in the story stood up against the main villain.
معنی(example):
در بحث، او نقش شخصیت مقابلکننده را بازی کرد تا ادعاهای نادرست را به چالش بکشد.
مثال:
In the debate, he played the role of a counteracter to challenge false claims.
معنی فارسی کلمه counteracter
:
شخصی یا چیزی که به طور خاص بر شیئی یا ایدهای که به تنهایی وجود دارد، تأثیر میگذارد یا آن را معکوس میکند.