معنی فارسی counteractive

B1

نقش یا خصوصیت چیزی که به‌طور خاص برای معکوس کردن، جلوگیری از آثار منفی یا کاهش تأثیر یک وضعیت بد به کار می‌رود.

Serving to counteract; acting against something undesirable.

example
معنی(example):

اقدامات معکوس به تثبیت وضعیت کمک کرد.

مثال:

The counteractive measures helped to stabilize the situation.

معنی(example):

او راه‌حل‌های معکوس را برای حل مؤثر مشکلات پیشنهاد کرد.

مثال:

She proposed counteractive solutions to deal with the problems effectively.

معنی فارسی کلمه counteractive

: معنی counteractive به فارسی

نقش یا خصوصیت چیزی که به‌طور خاص برای معکوس کردن، جلوگیری از آثار منفی یا کاهش تأثیر یک وضعیت بد به کار می‌رود.