معنی فارسی counteractivity

B1

فعالیتی که به منظور مقابله با یک فعالیت دیگر انجام می‌شود.

An activity performed in opposition to another activity.

example
معنی(example):

فعالیت متقابل برای کند کردن تیم حریف ضروری بود.

مثال:

The counteractivity was essential to slow down the opposing team.

معنی(example):

در طول تظاهرات، بسیاری از فعالیت‌های متقابل توسط حامیان سازماندهی شد.

مثال:

During the protest, many counteractivities were organized by supporters.

معنی فارسی کلمه counteractivity

: معنی counteractivity به فارسی

فعالیتی که به منظور مقابله با یک فعالیت دیگر انجام می‌شود.