معنی فارسی counterbase

B1

پایه‌ای که به عنوان پشتیبان برای ساختارهای دیگر عمل می‌کند.

A supporting base that provides stability for other structures.

example
معنی(example):

به یک پایه متقابل نیاز داریم تا ساختار جدید را پشتیبانی کند.

مثال:

We need a counterbase to support the new structure.

معنی(example):

پایه متقابل ثباتی به ساخت و ساز می‌دهد.

مثال:

The counterbase provides stability to the construction.

معنی فارسی کلمه counterbase

: معنی counterbase به فارسی

پایه‌ای که به عنوان پشتیبان برای ساختارهای دیگر عمل می‌کند.