معنی فارسی counterbond
B1قراردادی که برای معکوس کردن یا تضمین تأثیر قرارداد دیگر ایجاد میشود.
A bond that counters or complements another bond.
- NOUN
example
معنی(example):
دو طرف یک قرارداد متقابل برای تضمین ایمنی امضا کردند.
مثال:
The two parties signed a counterbond to ensure safety.
معنی(example):
آنها یک قرارداد متقابل برای حمایت مالی از یکدیگر ایجاد کردند.
مثال:
They created a counterbond to support each other financially.
معنی فارسی کلمه counterbond
:
قراردادی که برای معکوس کردن یا تضمین تأثیر قرارداد دیگر ایجاد میشود.