معنی فارسی counterboring
B2فرایند ایجاد حفره‌های معکوس که در آن سر پیچ یا مهره در سطح قرار می‌گیرد.
The process of creating a counterbore, involving the boring of a hole larger at the top than at the bottom.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To create such a cylindrical recess.
noun
معنی(noun):
A counterbore. (cylindrical recess)
example
معنی(example):
حفره‌سازی معکوس یک تکنیک رایج در کارهای فلزی است.
مثال:
Counterboring is a common technique used in metalworking.
معنی(example):
فرایند حفره‌سازی معکوس تضمین می‌کند که پیچ‌ها بیرون نزنند.
مثال:
The counterboring process ensures that the screws do not protrude.
معنی فارسی کلمه counterboring
:
فرایند ایجاد حفره‌های معکوس که در آن سر پیچ یا مهره در سطح قرار می‌گیرد.
