معنی فارسی counterboulle
B1ابزاری برای ایجاد تعادل و توزیع فشار در سازهها، به ویژه در هنگام ساخت.
A device used to balance or stabilize structures under load or pressure.
- NOUN
example
معنی(example):
دستگاه ضد بول کمک کرد تا سازه در حین ساخت پایدار باشد.
مثال:
The counterboulle helped stabilize the structure during construction.
معنی(example):
استفاده از ضد بول تضمین میکند که وزن به طور یکنواخت توزیع شود.
مثال:
Using a counterboulle ensures even distribution of weight.
معنی فارسی کلمه counterboulle
:
ابزاری برای ایجاد تعادل و توزیع فشار در سازهها، به ویژه در هنگام ساخت.