معنی فارسی countercharm
B1نوعی جاذبه یا تأثیر که به منظور خنثی کردن جاذبه یا تأثیر منفی دیگران به کار میرود.
A charm or appeal that serves to counteract another's charm.
- NOUN
example
معنی(example):
او از جاذبههای متقابلش برای جبران نفوذ منفی او استفاده کرد.
مثال:
She used her countercharm to offset his negative influence.
معنی(example):
جاذبه متقابل بهخوبی برای متعادل کردن وضعیت عمل کرد.
مثال:
The countercharm worked effectively to balance the situation.
معنی فارسی کلمه countercharm
:
نوعی جاذبه یا تأثیر که به منظور خنثی کردن جاذبه یا تأثیر منفی دیگران به کار میرود.