معنی فارسی countercharging
B1فرایند یا عمل اتهام زدن به کسی یا چیزی به عنوان پاسخ به یک اتهام.
The act of making a counteraccusation against another party.
- NOUN
example
معنی(example):
اتهام متقابل تیم حریف جریان بازی را مختل کرد.
مثال:
The countercharging of the opposing team disrupted the flow of the game.
معنی(example):
در طول مذاکرات، اتهامات متقابل به یک تاکتیک رایج برای کسب مزیت تبدیل شد.
مثال:
During negotiations, countercharging became a common tactic to gain leverage.
معنی فارسی کلمه countercharging
:
فرایند یا عمل اتهام زدن به کسی یا چیزی به عنوان پاسخ به یک اتهام.